گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو؛ شقایق آرزه؛ هرساله «جشنواره جلالآلاحمد» به عنوان بزرگترین رویداد ادبی کشور، آثار مکتوب تولید شده در سال را در چند دستهبندی مشخص بررسی، نامزد و در نهایت داوری میکند. این دستهبندیها برپایه انواع روایت شکل گرفته است. در این دستهبندی دو بخش نزدیک به هم حضور دارند که مفهوم، کاربرد و تناسبشان یکی از دغدغههای مهم حوزه ادبیات است. بخش داستان بلند یا رمان و بخش مستند نگاری. اینکه هر کدام از این دو مورد به طور دقیق چه دامنهی موضوعی و چه کاربردی را شامل میشود و حضور کدام یک باید پررنگتر باشد محل بحث است و نظرات متفاوتی پیرامون آن وجود دارد. به دنبال فهم دقیقتر پیرامون تفاوتها و مزیتهای این دو گونهی روایت به سراغ گفتگو با زهرا سادات ثابتی رفتیم که یکی از نوشته هایش، «ابوباران»، در جشنوارهی امسال نامزد بخش مستندنگاری شد.
او درباره اهمیت وجود شاخهی مستندنگاری گفت:«اهمیت مستندنگاری از اهمیت ضبط و ثبت رویدادها برمیآید. حوادث مهم و سرنوشتسازی که رخ میدهند و باید در تاریخ حفظ شوند. البته نهتنها حفظ تاریخی این حوادث مهم است بلکه مهمتر از آن دستیافتن به روایتهای گوناگون از زاویهدیدهای متفاوت به آن حوادث است. مثلا جنگ از نگاه یک رزمنده، فرمانده، همسران شهدا و... جنگی مثل جنگ سوریه که ابعاد وسیعی از حضور انسانها با ملیتهای مختلف را شامل میشده، راویهای متنوعتری را در برمیگیرد و همین نگاههای گوناگون است که بستر اندیشیدن واقعبینانه و بدون جانبداری را برای خواننده فراهم میکند. در مستندنگاریها خصوصا مستندنگاری جنگها باید به سراغ راویانی رفت که کمتر از دریچهی نگاه آنها به آن رویداد توجه شده است.»
ثابتی با اشاره به این نکته که مستندنگاری و رماننویسی مانند مستندنگاری و تاریخنگاریِ صرف دو شاخهی جدا از یکدیگر هستند، افزود: «هر دو گونه میتوانند از نگاه داستانی در روایتپردازی خود بهره بجویند.»
وی در پاسخ به این سوال که تفاوت میان رمان و مستندنگاری در استفاده از نگاه داستانی چیست توضیح داد:«در مستندنگاری میتوان پرداخت تاریخی و پرداخت داستانی را در کنار هم پیش برد. میتوان از آن بخش از عناصر داستانپردازی که به اصل ماجرا و واقعیت لطمه وارد نمیکند در مستندنگاری بهره جست. مثل فضاسازی، شخصیتپردازی و... که همهی اینها با تکیه بر مواد و مصالحی است که از خاطرههای راوی به دست میآید و کاملا مبتنی بر واقعیت است نه تخیل مستندنگار. به عبارت دیگر پرداخت داستانی در مستندنگاری کاملا منطبق با دیدهها و شنیدههایی است که راوی بیان میکند.»
نویسنده «ابوباران» همچنین در توضیح کیفیت مستندنگاری اظهار داشت:«آنچه مهم است روایت بدون دخل و تصرف در واقعیت است که هم از سوی راوی و هم از سوی مستندنگار باید رعایت شود و البته مهمتر از آن داشتن یک نگاه صادقانه و منصفانه به قضایا است. اگر راوی محافظهکارانه وارد روایتگری شود، این امر، فوری از طرف خواننده احساس میشود همچنان که یک روایت بدون ملاحظه و جانبداری، به باورمندی حوادث از طرف خواننده کمک میکند.»
ثابتی دربارهی تفاوتهای دیگر رمان و مستندنگاری اظهار داشت:«به نظر من سختی مستندنگاری برای یک داستاننویس در آنجاست که باید عنصر تخیل و خیالپردازیاش را نهتنها کنترل بلکه در فکر و دلش محبوس کند چراکه نویسنده در مستندنگاری باید مثل یک تاریخنگار امانتدارِ روایتِ وقایع و حتی لحن راوی و سبک و سیاقش در چگونه روایت کردن نیز باشد. اما در فرعیات روایتپردازی میتواند با هماهنگی و منطبق با روایتگوییِ راوی از عناصر داستانی استفاده کند تا اثر بهتر، ملموستر و قابلدرکتر خوانده شود. اما رماننویسی از مستندنگاری سختتر است چرا که در آن خلق ماجراها کاملا وابسته به خود نویسنده است؛ چیزی که در مستندنگاری از قبل وجود دارد و نویسنده به جای خلق در نگاه کلان، تنها باید در پردازش در سطح زبان، فرم و چینش خاطرات دست به تدوین و نگارش بزند.»
این نویسنده درباره کیفیت فضای مستندنگاری تصریح کرد:«جریانی که هماکنون در ادبیات شفاهی، خاطرهنویسی و مستندنگاری وجود دارد یک حرکت پراراده و دغدغهمند و رو به جلو است که خوانندگان حس میکنند ناشران و نویسندگان درصدد ثبت و ضبط میراثی هستند که نباید در سینهی راویانش محبوس بماند. اهمیتش در آینده بیشتر مشخص خواهد شد اما قطعا باید این جریان از روی اندیشه، برنامه و بدون شتابزدگی باشد.»
ثابتی در خصوص آسیبهای پردازش افراطی به مستندنگاری و عدم تناسب رمان و مستند درفضاهایی نظیر روایت جنگ و تمایل اکثریت نویسندگان به فضای مستندنگاری گفت:«به نظر من اینگونه نیست که قالب مستندنگاری بر قالب رماننویسی پیشی گرفته باشد. هر یک از این قالبها جهان و مقتضیات خودشان را دارند و نویسندگان با توجه به شرایطی که سوژه و ایده میطلبد قالب متناسب را انتخاب میکنند. البته شاید شرایط زیسته ما باعث شده ناشران و نویسندگان به ثبت و ضبط خاطرات شفاهی بیشتر روی بیاورند و مخاطبان نیز با توجه به همین شرایط خاص برای پی بردن به واقعیت جنگ به مطالعهی کتابهای مستند بیشتر اقبال نشان دهند اما نمیتوان از این نظر، برداشت مطلق و متقن داشت که مستندنگاری بر رماننویسی غالب آمده یا عرصه را بر رمان تنگ کرده است.»
وی با اشاره به این نکته که هر کدام از این دو شاخه ارزش و جایگاه خود را دارند ادامه داد:«هر دو این قالبها با توجه به امکاناتی که دارند، میتوانند جایگاه خودشان را در ادبیات شفاهی/مستند و ادبیات داستانی داشته باشند و بپرورانند. البته درصورتی که نویسندگان مقتضیات هر یک از این قالبها را رعایت کنند و اثری قابل توجه هم در عرصهی معنا و هم در عرصهی فرم به وجود آورند.»
نامزد بخش مستندنگاری جایزه جلال درباره کیفیت داوری امسال جایزه جلال در بخشهای مختلف نیز اظهار داشت:«قطعا داورهای هر جشنواره معیارهای تخصصی برای داوری در بخشهای مختلف دارند و بر همان اساس داوری را پیش میبرند. جشنواره جایزه جلال هم از این امر مستثنی نیست. جشنوارهها از جمله جایزهی جلال فرصت مغتنمی است تا کتابها بهتر دیده و شناخته بشوند و بیشتر مورد خوانش و بررسی از سوی خوانندگان قرار بگیرند. من همهی کتابهای نامزدشده را مطالعه نکردم و نمیتوانم در این خصوص نظری داشته باشم. اما تعدادی از آنها را تهیه کردم و در حال مطالعهشان هستم.»